جستجوگر در این تارنما

Sunday 12 October 2014

کوبانی

کسانیکه مرا بیشتر میشناسند، میدانند که وبلاگم را از مطالب سیاسی بدور نگاه داشته و هنوز هم میدارم زیرا نه علاقه ای به این رشته دارم و نه برخلاف دیگران که همگی متخصصند، تخصصی در این زمینه در خود میبینم. نداشتن تخصص را ولی نباید با نداشتن آگاهی و یا نداشتن دلچسبی به آگاه شدن یکی دانست. گاهی داشتن آگاهی یا ابتدای آگاهی پرسشهایی را در شخص بر میانگیزد که در حالت عادی برایش هیچگاه مطرح نمیشد.
بنابراین بمصداق سروده سعدی که میگوید :
دو چیز طیره عقل است، دم فرو بستن
بوقت  گفتن  و گفتن به وقت خاموشی
میگویم و میپرسم.
کوبانی. پرسشی که در اندیشه ام برانگیخته شد.
تا پیش از جریانات اخیر نه میدانستم که کوبانی وجود دارد و نه از حالش خبری داشتم. شاید نزدیک به نود و نه و نیم  درصد مردمان کره خاکی نیز همین حال مرا داشتند. نه از کوبانی چیزی میدانستند و نه از حال مردمانش که چه کسانی هستند و چه میکنند، خبردار بودند.
در زندگی علایق و دلچسبی های دیگری داشتند که کوبانی در آنها هیچ نقشی ایفا نمیکرد. به لطف بنگاههای خبرپراکنی هرچند که بازده کارشان مطلوب نیست و بواسطه ظهور نامترقبه گروهی بنام داعش و اعمال ایشان بناگاه نظرهای مردمان جهان به حرکتها و جهشهای گروه داعش جلب گردید و مدتی نگذشت که کوبانی مرکز جلب نظرها شد.
کوبانی چیست و کجاست؟ نام اصلی این شهر عین العرب است و به کردی کوبانی نامیده میشود. شهرکی است در استان حلب کشور سوریه و در نزدیکی مرز ترکیه با جمعیت برابر با نزدیک به پنجاه و پنج هزار نفر. بنیاد این شهر را با آغار بنای خط آهن بغداد که آلمانیها میخواستند بسازند تا اروپا را به بغداد متصل کند و از این ناحیه گذر میکرد، یکی میدانند. این شهرک بواسطه نزدیکیش به مرز ترکیه و پرآب بودنش از نظر استراتژیکی مهم تلقی میشود.
فراموش نکنیم که از این شهر به پائین و سمت جنوب اراضی سوریه خشک تر میگردند. سوریه از نظر تامین آب آشامیدنی در مضیقه است. آبهای آشامیدنی حتی شهر دمشق عمدتا از بلندیهای جولان سرازیر میشوند و زیر اداره اسرائیل هستند و باقیمانده خاک سوریه از رودخانه فرات مشروب میشد که آنهم سرچشمه هایش در کشور ترکیه قرار دارند و با نصب سدهایی از سوی این کشور بر روی رودهای دجله و فرات، گسیل شدن آب به کشورهای همسایه دچار اشکال شده است. هرچند که نص صریح قوانین بین المللی چنین اجازه ای را نمیدهد  که کشوری بر روی رودخانه ای  جاری میان دو کشور بدون داشتن اجازه کشور دیگر، سد بزند.  پس، گرفتن این شهر که کردنشین نیز میباشد، دولت مرکزی سوریه را تضعیف میکند.
این به کنار. گرفتن این شهر چه کسانی را تقویت میکند؟ پرسش اینست.
ترکیه از مستقل و خودمختار و آزاد شدن نواحی کردنشین در مجاورت مرزهای خود چندان خوشحال نیست. در آغاز جنگهای داخلی سوریه که کشورهای گوناگون به جناحهای گوناگون ضد بشار اسد کمکهای پنهان و آشکار میرساندند، ترکیه در گردهم آیی مخالفان اسد واضحا و بدون هیچگونه پنهان کاری عنوان کرد که بهیچ عنوان از طرح منطقه خودمختار کردنشین سوری در دولت آینده سوریه پشتیبانی نمیکند. حالا نیز ترکیه معتقد است که اپوزیسیون این کشور به بهانه کوبانی ترکیه را ویران   میکند.
از سوی دیگر کشورهای عربی  پس از فروپاشی رژیم طالبان در افغانستان که فرزندخوانده خودشان بود، از این مسئله خوشنود نبودند و سقوط صدام حسین که به آن افزون گردید ایشان را شدیدا هراسناک ساخت. هراسناک از دو رو. نخست اینکه کشورهای عربی و در راس آنها عربستان سعودی ، خود را وارث بلامنازع پیامبر اسلام و ملازمانش میدانند و از اینروی با از کار افتادن  توان بخش نظامی و جنگنده شاخه های خود حتی در بخشهای سنی نشین، پیشرفت شیعیان را بلافاصله  در برابر چشمان خود دیده و این چیزی نیست که آنها را خوش آید. آنها آگاهانه چشم را بر روی این حقیقت بستند که اینجا مسئله شیعه و سنی هیچ در کار نیست بلکه اعمال روشهایی از سوی ایشان میباشد که حتی خود سنی ها را از ایشان بری کرده است. افغانستان و یا کردها که عمدتا سنی مذهب هستند از نمونه های بارز این مدعا میباشند.
دوم اینکه آنها خوشتر دارند تا خودشان از سوی کشورهای منطقه طرف گفتگو و تعامل با کشورهای دیگر جهان باشند.
برای رسیدن به این مقصود آنها گاها ترجیح میدهند که با هر کسی همکاری و همیاری نمایند ولی با شیعیان هرگز.  رژیم بشار اسد نیز از این قاعده مستثنی نبود. بنابراین اگر گروهی پیدا میشد که بر علیه اسد حاضر به جنگ بود، بلافاصله از پشتیبانی مالی و لجستیکی عربستان سعودی و برخی از کشورهای کرانه جنوبی خلیج پارس برخوردار میشد.  زمانیکه گروه داعش بنظر میرسید که بتواند هم منافع ترکیه را در سرکوب غیر مستقیم کردها تامین نماید و هم منافع اعراب قدرت طلب  و هم مرحمی روحی ( ؟ ؟ ! ! ) باشد برای سرخوردگان و مایوس شدگان از سیاستهای غلط آمریکا در منطقه، بلافاصله این جنبش طرفدارانی پیدا کرد. طرفدارانی از افسران پیشین صدام حسین گرفته تا تعلیم دیدگانی در قرار گاههای ترکیه و یا بیکارانی که در پی فراهم آوردن توشه سختیها میکشیدند.
این دقیقا همان چیزی بود که معاون رئیس جمهور آمریکا  جو بایدن پس از بررسی روند و نتایج کار گروه داعش به آن اشاره کرد و بزودی چندی پس از این اشاره  مجبور گردید  تا آنرا پس بگیرد ورنه متحدان منطقه ای آمریکا را شدیدا ناراحت میساخت. اعراب در این اشاره ها نزدیکی آمریکا به ایران را میدیدند (یعنی یکبار دیگر آگاهانه چشم های خود را بر روی حقایق میبستند). بناگاه از دید ایشان، بایدن  دیگر معاون رئیس جمهور آمریکا نیست بلکه آیت الله بایدن شده است.
 یکی دیگر از این متحدین نیز واضحا آمریکا را تهدید به عدم همکاری  جهت مبارزه با دولت اسلامی کرد. او بی پرده گفت که واشنگتن باید میان ما و ایران یکی را انتخاب  کند.
اینها همه نشانهایی از حساس بودن این موضوع برای متحدان منطقه ای آمریکا میباشد. متحدانی که خود را آنقدر قدرتمند نیز میبینند که تا شرایط  وخواسته های خود را به واشنگتن دیکته کنند.
مسئله بهمین جا نیز ختم نمیشود. هر چند که ظاهرا سه جریان اصلی مسبب اتفاقات اخیر هستند که عبارتند از خطر مستقل شدن کردها در مرزها از دید ترکیه، خطر پیشرفت شیعیان از دید سنی های افراطی (وهابیون) و سرخوردگی از سیاستهای آمریکا که زمانی مردم منطقه به آن شدیدا دل بسته و چشم دوخته بودند اما خطر چهارم که بهیچ وجه کم اهمیت تر از سه دیگر نمیباشد و آن رقابت میان اعراب طرفدار اخوان المسلمین و شعبه های گوناگون وهابیون میباشد که در کشور مصر بصورت بارزی خود را نشان داد.
این مبارزه  که هنوز هم در آنجا ادامه دارد، بطور روشن نمایانگر اینستکه موضوع از برتری طلبی گروههای مذهبی بر یکدیگر فراتربوده و عملا جنبه تصاحب قدرت را دارد و رنگ و لعابهای مذهبی به آن زدن بیشتر برای فریب مردمان است. اخاذی و رشوه گیری ارتشیان مصر در زمان بر سر کار بودن محمد مرسی  سبب گردید که گروههایی مانند انصار بیت المقدس که با اخوان المسلمین اینجا و آنجا همکاری میکردند، از ایشان روی بتابند و بسوی حکومت خلافت اسلامی گرایش پیدا کنند.
بایستی اینرا نیز بیان نمود که افراد داعش نیز از همان نخست با خشونت وارد نگشتند تا مردم را از همان ابتدای کار از خود بری سازند بلکه زمانی نیز آرد و روغن به درب خانه مردم میبردند تا نظرشان را جلب نمایند. موفق هم شدند. دستکم تا زمانیکه چهره واقعی خود را نشان دادند.
چیزیکه فعلا همه را شگفت زده کرده، یعنی هر کس را بگونه ای، مقاومت خارج از تصور، دلیرانه و سرسختانه مردم کوبانی است که  به ماسادای سده بیست و یکم  مبدل گشته و همانند ماسادای یهودیها و شاید هم بیشتر در برخی احساس غرور و امید ایجاد نموده و برخی دیگر را شدیدا خشمناک ساخته.
جراید و مطبوعات نیز در این زمینه به پخش گزارشهای سطحی و آمیخته ای از فیلمهای دراماتیک و وسترن بیشتر بسنده میکنند تا شکافتن مسئله بدون هیچگونه وابستگی و چشمداشتی.

حال بایستی دید که انجام کار چطور خواهد بود؟ مسلم اینستکه در پشت پرده کنشها و واکنشهای زیادی در جریانند و چهره ها ی سیاست در این منطقه از جهان دایم در حال تغییر و دگرگون شدن است.


1 comment:

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی said...

Inhalt entfernenLöschenSpam50
1-50 von 300 Neuere Kommentare1Ältere Kommentare

دو روز پس از پخشِ این نبشته متاسفانه خبر رسید که گروهی از بد کنشان به تلافی از کارهایی که افرادِ گروهِ داعش در عراق انجام داده بودند متعرضِ هموطنانِ اهلِ سنّتِ خود شدند و عملِ متقابل انجام دادند. کنش و رفتار‌هایی‌ از این دست به وضوح محکوم و ناپسند میباشد و تفاوتی نیز ندارد که از سویِ چه کسی‌ سر زده باشد. رفتار‌هایی‌ از این دست به جز از بد تر گشتن اوضاع حاکمه فعلی و ریختنِ آب به آسیابِ گروهِ های مخالف هیچ ثمرِ مثبتی نداشته و نخواهد داشت. از دیدِ من عملی کاملاً ناپسند و محکوم.