جستجوگر در این تارنما

Sunday 27 April 2014

نبردِ ستالا و پیمانِ صلحِ نصیبین - بخش دو

زمانیکه دیوکلتیان برایِ  دفعِ  شورشی به مصر لشکر کشیده بود، گالریوس بنا به گزارشاتِ  تاریخنویسانِ  رومی بدنبالِ  بهانه‌ای اواخرِ  سالِ ۲۹۶ میلادی در ناحیه حران از رودخانه فرات عبور کرد و به کالینیکوم  واقع در سوریه که امروزه رقه خوانده میشود نزدیک شد.
نرسه نخست به ارمنستان یورش برد و تیرداد سوم را از آنجا فراری داد سپس با لشگریانش به پیشوازِ  سزار گالریوس شتافت و دو سپاه با هم در آویختند، نتیجه این جنگ شکستِ  سهمگینِ  رومیها از ایرانیان بود بطوریکه سزار گالریوس تا به سوریه پس نشست و نواحیِ  مزوپتامی تا کرانه‌هایِ دریایِ  سیاه و غربِ  ارمنستان را به ایرانیان واگذاشت.
در سوریه دیوکلتیان برایِ  سزار پیام فرستاد که از درگیریِ  طولانی و مستقیم با ایرانیان حذر کند، تنها به هنگامِ  دفاع از شهر به صورتِ هجومی عمل نماید تا زمان کافی‌ بدست آید، که او خودش را برساند.
چون دیوکلتیان به سوریه وارد شد و  چگونگی ماجرا را شنید، در روز جشنِ پیروزیِ  خودش، سزار گالریوس را گذاشت تا پیرا‌هنِ  سرخ بر تن کند(  شاید به نشان آمادگی برایِ  شهادت ؟؟) و در جریانِ  مراسم در کنارِ ارابه اش برود.
گالریوس فرصتِ  دیگری دریافت نمود تا با بخشی از لشکریان و مشاورانِ دیوکلتیان به جنگِ  با نرسه برود. در شهرِ  ستالا Satala   که شهری مرزی میا‌نِ روم و ارمنستان بود (در نزدیکی‌ِ  روستایِ  صدک واقع در استانِ  گوموش خانه به معنی‌ِ  نقره خانه، ترکیه)  و نرسه در آنجا بسر می‌برد، رومیها بطور غافلگیرانه‌ای به لشکریانِ  نا مهیایِ  ایران هجوم آوردند و بسیاری از ایشان را بکشتند.
نرسه که در آرزویِ  تکرارِ  پیروزیِ  نخست خویش بود تا خود را بتواند همسنگِ  پدرش که سه‌ امپراطورِ  رومی را شکست داده و به اسارت گرفته بود، بنماید، نه‌ تنها به این آرزویِ  خویش نرسید بلکه حرم سرا و بخشی از خزانه خویش را هم از دست داد. اینها بدست رومیها افتادند.
از سویِ  دیگر دیوکلتیان که لشکریانِ  خود را با سربازانِ گوتی  تقویت کرده بود، به مزوپتامی و میانرودان تاخت و آنجا را بدونِ  مقاومتِ  جدی تصرف کرد تا هم میانرودان را پس گرفته باشد و هم اینکه جناحِ  جنوبیِ
لشکرِ  گالریوس را حمایت کرده باشد. گوت‌ها یا گوتی‌ها Goths  از قبایل جنگجویِ  آلمانی بودند که پس از تسخیر سرزمینشان توسط رومیها به خدمتِ  سزارها و ارتشی روم در آمده بودند. پیش از آن نیز بخشی از
آنها به همراهِ  ولریانوس به جنگ ایرانیان آمده و اسیر شده بودند. آنها پس از پایان یافتن دوران اسارتشان هم در ایران ماندند و همانجا ماوی گرفتند.
دیوکلتیان با وجودی که میتوانست پیشتر برود، تصمیم گرفت که در همانجا بماند و پیشتر نرود. اگر او پیشتر میرفت، میتوانست شاهنشاهی ساسانی را نابود نماید. شاید دیوکلتیان از ماجرایِ  نبردِ  گردیان سوم که برایِ
کسبِ  پیروزیِ  بیشتر جلوتر رفت و سرانجام از ایرانیان شکست خورد را پیشِ چشم داشت و نمیخواست که آنرا تکرار کند. برخی‌ نیز می‌گویند که او نمیخواست پیروزیهایِ  بزرگتری نصیبِ  گالریوس کند.
علت هرچه که بوده باشد، قدرِ  مسلم اینستکه خطر از بالایِ  سرِ پادشاهی ساسانی گذشت و با وجودِ  این به نظر میرسد که نرسه از از دست دادنِ بخش‌هایِ  مهمی‌ از کشورِ  ایران کمتر اندیشمند شده بود تا از از دست
دادنِ  حرم و بخشی از گنجینه خود در جنگِ  با رومیان.
در طولِ  تاریخ هم این پرسش برایِ  ایرانیان هیچگاه مطرح نشد که پادشاه به جنگ رفته بود یا همراهِ  حرمش به گردش؟
به هر روی تبعاتِ  این جنگ و شرایطی که رومیها برایِ  پس دادنِ  تنها حرم و نه‌ گنجینه شاهی‌ به ایرانیان تحمیل کردند بسیار پرسش انگیز است.
رومیها در این مذاکرات اصلا انعطاف پذیر نبودند و بر خلافِ  ادعایِ برخی‌ از مورخینِ  اخیرِ  ایرانی هیچ پیش شرط و متعاقبِ  آن شرطِ ایرانی‌ها را نپذیرفتند و اراده خود را تحمیل نمودند. لکه ننگی بر پیشانی
شاهی‌ که ادعایِ  بزرگی‌ داشت، گذاشتند.
برایِ  امضایِ  پیمانِ  آشتی نماینده ایران آفربان فرمانده گردانِ محافظانِ  شخصی‌ شاه و از نژادگان ایرانی به دافنه در نزدیکی‌ِ  آنتاکیه رفت و در آنجا با گالریوس ملاقات نمود. گالریوس پسان ادامه مذاکرات را به
سیکوریوس پروبوس واگذار نمود.
هنگامیکه آفربان از تساوی حقوق همردیفان و احترامِ  متقابل صحبت به  میا‌ن آورد تا به گالریوس گوشزد نماید که طرفِ  مقابل او شاهِ  بزرگ میباشد، گالریوس از کوره در رفت و به سرگذشتِ  والریان سزارِ  پیشینِ
رومی که در ایران در اسارت بمرد، اشاره کرد.
والریان سزارِ  رومی بود که برایِ  کسبِ  افتخار با سربازانِ  خود به ایران یورش آورد. شاپور یکم به مقابله با او شتافت و در جنگی که رخ داد او و سربازانش را که گروهی از آلمانیها هم (گوت ها) در میا‌ن آنها بودند، اسیر نمود.
شرطِ  آزادی اینان، باز سازیِ  دوباره مکانهایی بود که بر اثرِ  جنگ خراب  شده بودند. بازسازی مدت‌ها بطول کشید و در این مدت، برخی‌ جان سپردند از آن میان والریانوس.
چیزی که گالریوس بدان اشاره نکرد، اینبود که والریان در شهرِ  بیشاپور (نزدیکِ  کازرون) در کاخی مجاورِ  کاخِ  شاهی‌ِ  شاپورِ  یکم، پدرِ  نرسه زندگی‌ میکرد. به هر حال پیروزانِ  جنگ مسلماً از موقعیتِ  دیگری سخن می‌گویند.
گالریوس بعدها تاقِ  پیروزی در تسالونیکی زادگاهش بنا نمود و در آن خود را پرسیکوس ماکسیموس ( پیروزِ  بزرگ بر ایرانیان) نامید.

بند‌هایِ  پیمانِ  صلحِ  نصیبین که توافق بر سرِ  آنها مدتِ  زیادی بطول کشید، به شرحِ  زیر هستند:

۱کرانه رودخانه دجله در عراق، به عنوانِ  مرزِ  کلی‌ میا‌نِ  ایران و روم تعیین شد.
۲افزون بر آن در شمالِ  این ناحیه هم، پنج ولایت  به نامهایِ   Arzanene,  Moxoene,  Zabdicene, Rehimene،   Corduene (کردوئنه که گزنفون از آن با نام کردوخوی یاد کرده و احتمالا همان کردستان میباشد )  به دولت روم  واگذار شد و روم عملا با اتروپاتکان (آذربایجان) همسایه شدند.
۳در ناحیه آذربایجان، دژ زینتیا به ارمنیها که بخشی از کشورِ  خود  را به رومیها واگذار کرده بودند، داده شد و ایران میبایست که به اعمالِ نفوذِ  روم در ارمنستان گردن نهد.
۴ناحیه ایبری (گرجستان) Iberia  در قفقاز، پادشاهی مستقل از ایران ولی‌ دست نشانده روم بدست آورد.
۵نصیبین به عنوان تنها محل داد و ‌ستد میا‌نِ  دو کشور تعیین گشت.
نرسه تقاضا نمود که این بند از مفادِ  پیمان نامه حذف گردد، ولی‌ نماینده  رومی به عنوان اینکه چنین اختیاراتی را در دست ندارد، از زیرِ  بار آن شانه‌ خالی‌ نمود.
۶طرفِ  رومی متحد گردید که حرمسرایِ  شاهی‌ و فرزندانش را باز پس دهد. این پادشاهِ  بزرگ ( ! ) که مناطقِ  وسیعی از کشورِ  ایران را از دست داده بود و مرز‌هایِ  روم را تا پشتِ  دیوارهایِ  تیسفون پایتخت
ایران و مرز آذربایجان کشانده بود، چنان از بازگشتِ  همسران و فرزندان ذکور خویش خوش گشت که گذاشت برایش تاجِ  نو بسازند و مراسمِ جشنِ را در سنگ کندی جاودانه نمود.

نبردِ ستالا و پیمانِ صلحِ نصیبین - بخش نخست





No comments: