جستجوگر در این تارنما

Saturday 22 September 2012

سروده زیبایی از سعدی


ما گدایان خیل سلطانیم 
شهربند هوای جانانیم 

بنده را نام خویشتن نبود 
هر چه ما را لقب دهند آنیم 

گر برانند و گر ببخشایند 
ره به جای دگر نمی‌دانیم 

چون دلارام می‌زند شمشیر 
سر ببازیم و رخ نگردانیم 

دوستان در هوای صحبت یار 
زر فشانند و ما سر افشانیم 

مر خداوند عقل و دانش را 
عیب ما گو مکن که نادانیم 

هر گلی نو که در جهان آید 
ما به عشقش هزاردستانیم 

تنگ چشمان نظر به میوه کنند 
ما تماشا کنان بستانیم 

تو به سیمای شخص می‌نگری 
ما در آثار صنع حیرانیم 

هر چه گفتیم جز حکایت دوست
در همه عمر از آن پشیمانیم 

سعدیا بی وجود صحبت یار 
همه عالم به هیچ نستانیم 

ترک جان عزیز بتوان گفت 
ترک یار عزیز نتوانیم

No comments: