جستجوگر در این تارنما

Thursday 11 March 2010

ماهی قرمز کوچولوی سفره هفت سین


چندی پیش ایمیلی بدستم رسید که در آن ضمن نشان دادن نگاره یک ماهی قرمز کوچک، نوشته شده بود که این ماهی در اصل به مراسم باستانی سفره هفت سین نوروز تعلق ندارد.

خوب، از آنجا که این روزها همه در تلاش هستند در پی یافتن اصالت ریشه ها، ناخالصی ها را از فرهنگ ایران جدا نمایند و برای پیشبرد زودتر این امر، آگاهی دادن و مطلع کردن یکدیگر از ملزومات است، پس من هم سوار بر موج احساسات این ایمیل رسیده را پس از خواندن برای چند نفر دیگر نیز روان کردم.

پس از گذشت یکی دو روز، یکی از این آشنایانی که برایش ایمیل را روان کرده بودم پاسخی پس فرستاد که او همیشه سفره هفت سین را با ماهی قرمز کوچولویی همراه دیده است. چون نیک نگریستم، پی بردم که این گفته در مورد خود من نیز صادق است. تا آنجائیکه من شخصا می توانم به گذشته مراجعت خاطری کنم، منهم عید نوروز بدون ماهی قرمز را بیاد نمی آورم و تا آنجائیکه خاطره یاری می دهد از تعاریف پدر و مادر نیز جز این چیزی درنیافتم.

پس اگر قرار است که ماهی را بصورت مصنوعی به تزئینات سفره نوروز وارد کرده باشند پس باید این اتفاق بیشتر از هفتاد هشتاد سال قبل افتاده باشد زیرا حداقل دو نسل بر وجود ماهی شهادت می دهند.

اما این به کنار، بازهم تا آنجائیکه دستکم من بیاد دارم ماهی قرمز را معمولا از حوض خانه بصورت موقت می گرفتند و در ظرفی بلورین می انداختند و پس از پایان مراسم در روز سوم و چهارم فروردین ماهی را به حوض خانه باز می گرداندند تا به زندگی نسبتا معمولی خویش در حوض خانه و در کنار دیگر ماهیها ادامه دهد.

برای کسانیکه شاید فراموش کرده باشند و یا جوانتر از نسل ما باشند و ندیده باشند یا نشنیده باشند و غیره بایستی اضافه نمایم که خانه ها معمولا بزرگتر از خانه های حالا بودند و در برخی از آنها که تعدادشان کم هم نبود دو، سه یا حتی چهارنسل هم در کنار یکدیگر زندگی می کردند و در زمان برگزاری اینگونه مراسم با یکدیگر همکاری و عمل میکردند، یعنی سفره هفت سین مشترکی پهن می کردند و در آن وجود یک یا دو ماهی قرمز هم بالطبع بیشتر لازم نبود.

امروزه بیشتر مردم در آپارتمانها زندگی می کنند و یا اگر مالک خانه ای هستند این خانه یا حوض ندارد و یا اگر دارد حوضش معمولا پر نیست، امری که کاملا قابل فهم و منطقی هم هست. مجسم کنید در این دوران بی آبی و کم آبی و تحولات جوی در سراسر کره زمین حالا اگر قرار می بود همه ما که نسبت به سابق تعدادمان زیادتر هم شده حوضی می داشتیم و حوض را پر می کردیم و یکماه بعد دوباره خالیش کرده و باز از نو همان چرخه را تکرار می کردیم، دیگر چه می شد؟

بهرحال شرایط جاری مسئله ماهی قرمز را هم کمی بغرنجتر کرده و از آن امری کاملا تجاری ساخته است است به این معنا که گروهی با دانستن از علاقه مردم به داشتن ماهی قرمز کوچک بر سر سفره هفت سین به تولید فراوان اما بدون نظارت بهداشتی کار تولید و فروش دست زده اند. دیگران نیز با خرید این ماهیها که معمولا پس از گذشتن مراسم نوروز و نگاهداشتن طولانی مدت در ظروف شیشه ای جان به جان آفرین تسلیم کرده و سر از سطل زباله در می آورند، ناخودآگاه از این کار پشتیبانی می کنند.

سوای آن بر اثر تولید و نگاهداری غیرمسئولانه تا مرحله فروش این ماهیها گویا که سال های گذشته بیماریهای پوستی رواج پیدا کرده بودند و گروهی را به دردسرهای جدی انداختند (فراموش نکنید که این بخش از نوشتار من ذهنی است و نه عینی زیرا که من در ایران زندگی نمی کنم) بنابراین مبنای این بخش از نوشته بر شنیدارهای من استوار است.

با وجود این اگر این امر درست باشد، پس باید بگوئیم که بیچاره ماهی قرمز حتی اگر بخشی از فرهنگ ما هم باشد دیگر آن نقش سنتی خود را که حیاتش را نیز بخطر نمی افکند، از دست داده و از سوی ما به او هرساله اجحاف روا می گردد. گذشته از آن ماهی بیچاره در ابتدا کمی شادی و زیبائی با خودش بر سر سفره می آورد ولی خارشهای دست و پوست این شادی را نیز نمی گذارند که دوامی داشته باشد.

باید فکری هم برای حیات ماهی قرمز و هم فرهنگ خودمان بکنیم. فکری که در آن نه سیخ بسوزد و نه کباب.




3 comments:

Anonymous said...

سلام فرهاد جان،

خیلی‌ با ملایمت کشاندیمون همانجایی که میخواستی باشیم.

الان باید به صورت مسئله یک جور دیگه نگاه کنیم.

فرهنگی‌ - تاریخی‌ - صنعتی said...

ناشناس عزیز،
من فکر کنم که سوء تفاهمی این میان پیش آمده است. من قصد ندارم که کسی را به جایی بکشانم.
هدف از نوشتن این بود که خاطره ای را بازگو کرده باشم. نه کمتر و نه بیشتر. البته مقر به این هستم که آگاهانه در مورد ماهی قرمز و مسائل پیرامونش نوشته ام ولی این نوشته تنها و تنها بازگو کننده زاویه دید من از آنست که گمان هم نبرم ناواقعیتی را دربر داشته است. این یکی از موارد بیشمار تضادهای اجتماعی زندگی امروز و سنت دیروز است که بایستی برای زنده و پویا نگاه داشتن آنها راه حلی جست مطابق با سنن ما ولی به روز شده و بدون عواقب ناجور.
نسلهای پیش از ما هم با برگزاری اینگونه مراسم شادی و خاطرات خوش را به ما منتقل نمودند بدون اینکه به چیزی صدمه زده باشند. این تنها پیام این مقاله بود و بس.
موفق باشید.

Anonymous said...

همه چیز محکوم به تغییر است متأسفانه غم انگیزترین از همه، یعنی فرهنگ ما. امید به آداب و رسوم بهتری که از ما انسان بهتری می سازد.
ی‌. ص.